مجموعه: نوشته پدر بزرگ ومادر بزرگ خواندنیـهای دیدنی
جملات زیبا و خواندنی درباره پدر
با پدرم جدول حل ميکردم کـه گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفيه...
اتفاقا" دو حرف اولشم درون اومده بود , يعني ب و الف
يه دفعه پدرم گفت فهميدم عزيزم ميشـه بابا
با اينکه ميدونستم بابا ميشـه ولي بهش گفتم نـه اشتباهه
گفت ببين اگه بنويسي بابا عموديشم درون مياد ...
... نوشته پدر بزرگ ومادر بزرگ ... نوشته پدر بزرگ ومادر بزرگ ... تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم ميدونم ميشـه بابا ولي ...
اينجا نوشته چهار حرفي، نوشته پدر بزرگ ومادر بزرگ ولي تو کـه حرف نداري ...
من نبودم و تو بودی ،
بود شدم و تو تمام بودنت را بـه پایم ریختی ،
حالا سالهاست کـه با بودنت زندگی مـی کنم ،
هر روز، هر لحظه، هر آن و دم بـه دم هستی .
...
ببخش کـه گاهی آنقدر هستی کـه نمـی بینمت ،
ببخش تمام نادانیـها و نفهمـی ها و کج فهمـی هایم را،
اعتراض ها و درشتیـهایم را ، و هر آنچه را کـه آزارت داد .
دستانت را مـی بوسم و پیشانیت را ،
که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،
خاک پایت هستم که تا هست و نیست هست .
به حرمت شرافتت مـی ایستم و تعظیم مـی کنم .
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویـایی است، مثل رویـای ِیکی کودک ناز.
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست، زندگی راز دل مادر من. زندگی پینـه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان درون گذر...
راحت نوشتیم بابا نان داد !
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت ، به منظور نان همـه جوانیش را داد ...
ســـَــر ســُـفره چیزی نبود . . .
یــخ درون پــارچ
و
پدر هــر دو آب شــدند !
چــه دنــیـای بی رحمــیست . . .
پدر مثل خودکار مـی مونـه
شکل عوض نمـی کنـه
ولی یـه دفعه مـی بینی کـه نمـی نویسه
مادر مثل مداد مـی مونـه
هر لحظه تراشیده شدنشو مـی بینی
تا اینکه تموم مـی شـه
خدایـــا !!!
به بزرگیـــــت قســـم.....
توعهای دست جمعی....
جای هیچ پدر و مـــــادری رو خــالی نذار.....
آمـیـــــن
دخـتــَــر کـه بــاشی
مـیـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی مـیـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ
آغــوش گــَرم پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی مـیـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی
کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و
دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی
دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه
هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی
چه بـاشـه چـه نبــاشـه
قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته
گفــت : با پدر يه جمـــله بســـاز
گفتــم: من با پدر جمله نميســازم ،
دنيــــــــامو مي سازم
پدر؛ تکیـه گاهی هست که بهشت زیر پایش نیست.. اما همـیشـه بـه جرم پدر بودن حتما ایستادگی کند؛ و با وجود همـه مشکلات, بـه تو لبخند زند که تا تو دلگرم شوی کـه اگر بدانی ... چهی ، کشتی زندگی را از مـیان موج های سهمگین روزگار بـه ساحل آرام رویـاهایت رسانده است؛ "پدرت"را مـی پرستیدی......
وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني چقدر آهسته ميره ، ميفهمي پير شده ! وقتي داره صورتش رو اصلاح ميکنـه و دستش ميلرزه ، ميفهمي پير شده ! وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره ، ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه... و وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش بـه خاطر غصه هاي تو هستش ، دلت ميخواد بميري
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار مـی شود اما زودتر از او بـه خانـه بر مـی گرددبه سلامتي هرچي پدره . .
منبع:pat-o-mat.com
[جملات زیبا و خواندنی درباره پدر نوشته پدر بزرگ ومادر بزرگ]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 16:43:00 +0000